تاریخ اصفهان

نگاهی به تاریخ اصفهان - معرفی بناهای تاریخی اصفهان - تصاویر قدیمی اصفهان - مدیر مهدی فقیهی

تاریخ اصفهان

نگاهی به تاریخ اصفهان - معرفی بناهای تاریخی اصفهان - تصاویر قدیمی اصفهان - مدیر مهدی فقیهی

آرام گاهی برای خان سلطان


داستان اختلافات و جنگ های میان سلاطین آل مظفر که قسمت عمده قلمرو آن ها شهر اصفهان و شیراز (فارس) را در بر می گرفت از عجایب تاریخ ایران است، زیرا به اندازه ای نفاق و غرور و خود پسندی در میان این سلسله وجود داشت که برادر به برادر و شوهر نسبت به زن و زن نسبت به شوهر و نیز پدر نسبت به فرزند ابا نکرده و برای یک دیگر کار شکنی می کردند. در این میان دو تن از سلاطین این سلسله به نام "شاه شجاع" و "شاه محمود" با آن که برادر، هم بودند هر از چند گاهی قشونی آماده کرده به جنگ و ستیز و قتل و غارت یک دیگر می پرداختند. در این بین چه بسیار مردم شریف و نجیب اصفهان و شیراز (فارس) که فدای هوی و هوس این دو برادر شدند و در منازعات آن دو به قتل رسیدند و چه قحطی ها که به دنبال این لشکر کشی ها پدید آمد و مردم از گرسنگی تلف شدند در آن زمان "خان سلطان" زن شاه محمود دختر امیر "غیاث الدین کیخسرو اینجو" زنی بود بسیار زیبا، صاحب جمال، پر شور و حرارت و فعال که از شوهر خود فرزندی نداشت، لذا شاه محمود می خواست با "سلطان اویس" مواصلت نموده و دختر او را به زنی بگیرد. در این حین "خان سلطان" نیز چون می دانست که علت عمده بی مهری شوهر نسبت به او نیاوردن فرزند است حیله هایی به کار می برد چنان که یک بار برای این که روابطش با شوهر بهتر شود تظاهر به بارداری نمود و پس از نه ماه پسر کنیزکی را گرفت و وانمود کرد که فرزند خود اوست. وی برای این که جلب اعتماد شوهر نماید شهر اصفهان را آذین بسته و چراغانی نمود و گهواره مرصعی نیز برای طفل ترتیب داد ولی از بخت بد یک سال بعد آن طفل مرد و "خان سلطان" به عزا نشست با این اتفاق عزم "شاه محمود" برای ازدواج مجدد قوت یافت و چون "خان سلطان" بر این قصد آگاه شد با تمام قوا در پی اضمحلال شوهر برآمد. وی برای این منظور قاصدی با هدایای بسیار نفیس نزد برادر شوهر خود "شاه شجاع" حاکم شیراز فرستاد و نسبت به او ابراز عشق و محبت کرد و او را به تسخیر اصفهان تحریک نمود وی در این رابطه به "شاه شجاع" پیغام داد که چون به اصفهان نزدیک شود شوهرش شاه محمود را دست بسته تسلیم او نماید و اصفهان را به او بسپارد. "شاه شجاع" هم نظر به این که با شاه محمود عهد و پیمانی بسته بود و قصد نداشت بدون جهت کارشکنی نماید در پی بهانه برآمد تا به اصفهان لشکرکشی کند لذا به "شاه محمود" نوشت که چون امسال می خواهد دختر کوچکش را به عقد "شاه منصور" در آورد احتیاج فراوانی به پول دارد پس لازم است که "شاه محمود" مبلغی را از مال اصفهان برای او بفرستد. در جواب این نامه "شاه محمود" که خزانه اش خالی از مال بود پیغام فرستاد که من در مخارج خود فرو مانده ام و اصفهان هم به واسطه لشکرکشی های متوالی خراب و ویران گردیده و فرستادن پول در این زمان ممکن نیست. با این جواب "شاه شجاع" بهانه ای به دست آورد و به اطرافیان خود اعلام کرد که "شاه محمود" عهد شکنی کرده و گوشمالی نیاز دارد و بدین سبب عازم اصفهان شد. او وقتی به اطراف شهر فرود آمد "خان سلطان" هر روز یکی از بستگان خود را با هدایا و نشانه های عشق و دل باختگی نزد او می فرستاد و به تسخیر شهر تحریک می کرد. از طرفی "شاه محمود" چون نمی توانست در مقابل برادر بزرگ تر ایستادگی نماید جمعی از بزرگان شهر را نزد "شاه شجاع" فرستاد و اظهار اطاعت و بندگی نمود. او به برادر نوشت که هر چه امر برادر شود مطیعم اگر دستور فرمائید ملازم رکاب باشم و اگر بخواهید منزوی شوم و به گوشه روم. "شاه شجاع" هم که خالی از جوان مردی و فتوت نبود بر عجز برادر رحم نموده و پس از ملاقات با او به شیراز مراجعت کرد. در همین زمان جمعی از مطلعین به "شاه محمود" خبر دادند که همه این فتنه ها از ناحیه "خان سلطان زن" توست. به همین دلیل "شاه محمود" با آن که نهایت عشق و دل باختگی را نسبت به همسر ابراز می داشت پس از اطلاع از این واقعه دستور داد، تا او را خفه کردند ولی چند روز بعد پشیمان شد به طوری که شب و روز فریاد کرده و سر و صورت را می خراشید. با این حال جمعی را به تبریز فرستاد که همسر تازه او یعنی خواهر "سلطان اویس" را از تبریز به اصفهان آوردند. این زن که "دوندی" نام داشت چون به اصفهان رسید هنوز شوهرش را در ماتم "خان سلطان" عزادار دید لذا از فرط حسد و غضب روزی بدون اطلاع "شاه محمود" فرستاد تا جنازه "خان سلطان" را از خاک بیرون کشیده و او را سوزانیدند. در هر حال "خان سلطان" که با نام "سلطان بخت آغا" نیز شهرت دارد زنی با کرامت و بسیار خیرخواه بود که آثار زیادی نیز از او برجای مانده است. از جمله آثار خیر او در اصفهان کاشی کاری سطح دیوارهای داخلی "مسجد جامع عتیق" اصفهان است که ستون زیر مناره چپ صفه ی صاحب با خط نستعلیق بدون تاریخ به اسم او موشح و مزین می باشد علاوه بر این کتیبه ی سردر پله دار مقابل "کوچه ساوجیان بازار" از آثار اوست که با خط کوفی و کاشی معرق از جنس کاشی صحن مسجد جامع و دارای تاریخ ۷۶٠ (ه.ق) می باشد. البته در مجاور مقبره او در "محله ی دردشت" نیز تکیه و عمارات تابعه ای وجود داشته که در زمان میرسید محمد، امام جمعه وقت اصفهان خراب گردیده و جزو کوچه و خانه های اطراف گشته است، حالیه فقط گنبد مقبره او با دو مناره مجاور از سر درب تکیه و عمارات تابعه باقی است بقعه ی چهار گوش "سلطان بخت آغا" دارای گنبد زیبا و دربی چوبی کوچکی می باشد که در زیر گنبد مذکور سنگ قبری یک پارچه به رنگ قرمز متمایل به صورتی در وسط فضا وجود دارد. این سنگ قبر که با نقش سرو و با تاریخ "۷۶۹ (ه.ق)" در زمان حیات "خان سلطان" و به دستور خود او آماده گردیده به عنوان شاخص آرامگاه وی شناخته می شود.

 

 

منابع این نوشتار محفوظ است.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.