تاریخ اصفهان

نگاهی به تاریخ اصفهان - معرفی بناهای تاریخی اصفهان - تصاویر قدیمی اصفهان - مدیر مهدی فقیهی

تاریخ اصفهان

نگاهی به تاریخ اصفهان - معرفی بناهای تاریخی اصفهان - تصاویر قدیمی اصفهان - مدیر مهدی فقیهی

اصفهان در گذر زمان



با مراجعه به منابع و مآخذی که درباره ی تاریخ اصفهان به رشته ی تحریر در آمده اند در می یابیم که این شهر در عصر ساسانیان و قرون اولیه ی اسلامی از دو بخش مجزا به نام جی (شهرستان) و جوباره (یهودیه - جهود باره) تشکیل یافته بود. بخش اول یعنی "جی" در ساحل شمالی زاینده رود قرار داشت و قسمت دیگر که "یهودیه" (جوباره) نامیده می شد در شمال غربی این منطقه یعنی هسته ی مرکزی اصفهان کنونی واقع بود. بخش اخیر که در آن زمان بسیار آبادتر و پر جمعیت تر از جی به شمار می آمد در پناه حصارها و دروازه های متعدد خود، مردم شهر را از گزند حملات دشمنان در امان می داشت. بنابراین به جرأت می توان گفت که آبادانی و زیبایی اصفهان مختص به اعصار متاخر سلجوقی و صفویه نبوده و هنر و هنرمندان آن تنها در این دوران به رشد و شکوفایی نرسیده اند بلکه این تکامل و تعالی به تدریج و در طول قرون متمادی شکل گرفته است. در این رابطه کارشناسان معماری و شهرسازی، توسعه و رشد شهری اصفهان را در سه مرحله ذکر نموده اند. بخش اول وجود روستاهای اقماری که از اواخر عهد ساسانیان تا اوایل دوران اسلامی دایر بود. قسمت دوم پدید آمدن شهر متمرکز و دارای حصار که از اوایل حکومت عباسیان تا عصر صفویه را در بر می گرفت و بخش سوم ساخت و توسعه کلان شهر اصفهان (متروپولیس) از دوران صفویه به بعد بود. با این مختصر کتاب تاریخ اصفهان را ورق می زنیم تا تاریخچه ی پر فراز و نشیب این شهر را مرور کرده و از وقایع و رخدادهای تلخ و شیرین آن مطلع گردیم. پس از فتح اصفهان که توسط اعراب و در زمان خلیفه ی دوم "عمر بن خطاب" صورت پذیرفت، شخصی به نام "سائب بن افزع" که از نزدیکان "عثمان ابن عفوان" به شمار می آمد اداره امور اصفهان را دردست گرفت و تا سال "۳٨ (ه.ق)" بر این شهر حکومت راند. در این زمان "محمد ابن شکیم" از طرف مولای متقیان حضرت علی (ع) بر اصفهان منصوب شد و در اولین اقدام خود نخستین مسجد شهر را در محله ی گل بار و مکان کنونی امام زاده اسماعیل بنا نهاد. پس از او و با شدت یافتن اختلافات قومی و قبیله ای در عربستان و انتقال تدریجی مرکز سیاسی - حکومتی اعراب مسلمان از مدینه به کوفه، حکومت ستمکارانه ی بنی امیه آغاز شد. در آن زمان شخصی به نام "ابن سلیم" از طرف "عبیدالله بن زیاد" والی شهر اصفهان گردید و تا زمان شکست "مختار ثقفی" که به خون خواهی حسین بن علی (ع) قیام کرده بود بر این منصب باقی ماند. چندی بعد "عتاب ابن ورقا" حکومت اصفهان را عهده دار شد و به همراه پسرش "خالد" تا سال "۹۵ (ه.ق)" بر این شهر حکومت راند. از این تاریخ به بعد بود که مهاجرت اعراب به اصفهان سرعت یافت و بسیاری از قبایل و خاندان های شیعه مذهب که از واقعه ی کربلا داغی بر دل داشتند به ایران مهاجرت نمودند. چند دهه بعد و در سال "١۳۲ (ه.ق)" اعراب، که از حکومت ظالمانه ی خاندان بنی امیه به ستوه آمده بودند با استمداد از توانایی های مردم ایران و مشارکت اهل خراسان و اتکا بر نیروی تدبیر خویش عباسیان را به قدرت رساندند. با روی کار آمدن این خاندان "منصور دوانیقی" خلیفه ی وقت عباسی در سال "١۵۲ (ه.ق)" "ایوب ابن زیاد" را به حکومت اصفهان منصوب داشت. این حاکم عباسی ابنیه ی عام المنفعه بی شماری را در شهر اصفهان بنا نهاد که از جمله آن ها می توان به بازارها، مساجد و حمام ها اشاره کرد. در این زمان و در سال "١۵۶ (ه.ق)" مسجد جامع شهر ساخته شد و روستاهای بسیاری به شهر ضمیمه گردیدند، همچنین محلات زیادی چون جوزدان، لنبان، خشینان، فلفلان و سنبلان به هسته ی اولیه شهر الحاق شد. در همین سال ها یعنی دهه های پایانی قرن دوم تا آغاز سده ی سوم (ه.ق) مردم اصفهان به سه دسته تقسیم می شدند. ١) ساکنان جی یا شهرستان که غالبا زرتشتی بودند، ۲) ساکنان یهودیه (جوباره) که بیشتر آنان را یهودیان تشکیل می دادند، ۳) اعراب و ایرانیانی که در دیگر بخش های شهر سکونت داشتند. سرانجام در سال "۳١۹ (ه.ق)" "مرداویچ" یا "مردآویز" پسر زیار که بنا داشت تا حکومت آبا و اجدادی خویش را برقرار سازد به سلطنت بلا منازع اعراب در اصفهان پایان داد. وی که قصد داشت این شهر را به صورت یکی از بزرگ ترین بلاد جهان در آورد در آغازین مراحل حکومت خویش، مراسم با شکوهی در دامنه ی کوه صفه بر پا نمود تا یاد و خاطره ی جشن های با شکوه ساسانیان را زنده دارد لیکن به صورت ناگهانی توسط تعدادی از سردارانش به قتل رسید. با کشته شدن مرداویج، اصفهان به دست آل بویه (دیلمیان) افتاد و "حسن" ملقب به "رکن الدوله" در توسعه و بسط شهر کوشش فراوان نمود. در این زمان بود که با حمایت ها و تشویق های "صاحب بن عباد" صدر اعظم نیک اندیش خاندان دیالمه، شهر اصفهان به کانون تجمع شعرا و ادبا و دانشمندان بدل گردید ولی با مرگ این دانشمند بزرگ در سال "۳٨۵ (ه.ق)" عظمت و شکوه بوییان نیز رو به افول نهاد و زمینه ی سقوط این حکومت شیعی مذهب فراهم شد. از آثار بر جای مانده ی دیلمیان در اصفهان می توان به قلعه طبرک، مسجد جامع جورجیر و صفه ی صاحب ابن عباد اشاره کرد. پس از آل بویه نوبت به حکم رانان آل کاکویه رسید. این خاندان حصار دیگری بر گرد شهر کشیدند تا وسعت و آبادانی آن را بیفزایند. در زمان حکومت "ابو جعفرعلاء الدوله" کاکویه، شیخ الرئیس ابوعلی سینا دانشمند بزرگ و مشهور ایرانی به وزارت او منصوب شد. این عالم برجسته در اصفهان کلاس درسی تشکیل داد و این شهر را به صورت دارالعلمی در آورد که طالبان علم و دانش از اقصی نقاط جهان برای درک محضر او رنج سفر را بر خود هموار نموده و به این شهر مسافرت می کردند. در حال حاضر قبه ی مدرس او در باب الدشت اصفهان هنوز به نام او معروف و مشهور است. با قدرت گرفتن غزنویان چون حکومت به "مسعود" فرزند "سلطان محمود" رسید به اصفهان حمله ور شد و پس از غارت این شهر بسیاری از بناها وعمارات آن را ویران نموده و کتابخانه ی عظیم ابن سینا را به آتش کشید. در ادامه و در سال "۴۴۳ (ه.ق)" "طغرل" مؤسس سلسله سلجوقی امور اصفهان را در دست گرفت. وی به دلیل علاقه ی زیادی که به این شهر داشت محل اقامت دائمی خویش را در آنجا قرار داد و ضمن جبران ویرانی های گذشته با کوشش وزیر دانشمند خود "عمید الملک کندری" بناهای متعدد و با شکوهی احداث کرد. "ناصر خسرو" سیاح مشهور ایرانی که در قرن پنجم (ه.ق) از اصفهان بازدید نموده آن را شهری آباد معرفی کرده که بناهای با شکوه و کاروان سراهای پاکیزه و دروازه های مستحکمی دارد. وی در این رابطه می نویسد: درهمه ی زمین پارسی گویان شهری نیکوتر و جامع تر و آبادتر از اصفهان ندیده ام. با مرگ طغرل فرزندش "آلب ارسلان" و پس از او "ملک شاه" سلجوقی به حکومت رسیدند. در دوران سلطنت این پادشاه اخیر شهر اصفهان به پایتختی برگزیده شد و به نهایت وسعت و عظمت خود رسید. در این دوران قصرها و کاخ های باشکوهی به همراه باغ های سرسبز و دیدنی نظیر باغ کاران و باغ فلاسان و نیز عمارات و ابنیه ی متعددی چون مدارس نظامیه، مسجد جامع، مسجد پامنار، مسجدعلی، مناره زیار، مناره ساربان، مناره گار، آرامگاه دارالبطیخ و در اصفهان ساخته شد تا این شهر را در سراسر سرزمین وسیع سلجوقی، معتبر و پر آوازه گرداند. علاوه بر این، صدارت "خواجه نظام الملک طوسی" وزیر با کفایت و لایق این خاندان و علاقه ی او به ترویج علم و دانش، اصفهان را به شهری آباد و پر جمعیت بدل نمود که سفر به آن آرزوی دیرینه ی هر جهان گرد و مسافری به شمار می آمد. در آن زمان مورخین و نویسندگان بسیاری از جمله "ماه فروخی" و "ابن اثیر" به تفصیل از اتفاقات و رخدادهای این عصر نام برده اند که از همه مهم تر نضج گرفتن فعالیت اسماعیلیان در سراسر سرزمین ایران، تصرف قلاع و نقاط حساس شهرها، تبلیغ علنی این فرقه و قتل و کشتار مخالفین و مردم عادی و نیز کشته شدن "خواجه نظام الملک طوسی" و مرگ "ملک شاه" سلجوقی بوده است. در آن زمان فعالیت اسماعیلیان در اصفهان به حدی رسیده بود که هر روز جماعتی از مردم را به قتل می رساندند و حتی یکی از قلاع بسیار مهم اصفهان را متصرف شدند و از طرف خود شخصی را به فرماندهی آن گماشتند. مجموعه این عوامل به همراه کشمکش های داخلی سبب شد تا قدرت سلجوقیان از اواسط سده ی ششم (ه.ق) به بعد رو به افول نهد و در اواخر همین قرن یعنی سال "۵۹۲ (ه.ق)" خوارزم شاهیان به فرماندهی سلطان "تکش" بر اصفهان سیطره یابند. چندی بعد و در اوایل قرن هفتم (ه.ق) بی لیاقتی ها و سوء مدیریت برخی از این سلاطین و تحریکات "ناصرالدین بالله" خلیفه عباسی، همچنین اشتباه جبران ناپذیر یکی از حکام مرزی ایران که با "سلطان محمد خوارزم شاه" خویشاوندی داشت، باعث شد که پس از کشتار بی رحمانه ی تجارمغول به دست این حاکم و قتل فرستادگان ایلخانی به دستور خوارزم شاه، سیل بنیان کن مغول در سال "۶١۶ (ه.ق)" به ایران سرازیر گردد. این اقوام چادر نشین بسیاری از شهرهای آباد و پر جمعیت آن روزگار را ویران کردند و با قتل و غارت های بی شمار، رعب و وحشتی عجیب در دل عوام الناس پدید آوردند. در این بین بسیاری از مدارس عالی و قصرهای زیبا و عمارات و ابنیه ی با شکوه سوزانیده شد و مردم بسیاری مجبور به ترک خانه و کاشانه ی خود گردیدند. البته در کشاکش این قتل و غارت ها مقاومت های پراکنده ای نیز در برابر این مهاجمان شرقی صورت گرفت که موثرترین آنها را یکی از شاه زادگان دلیر و شجاع خوارزم شاهی به نام "جلال الدین" خوارزم شاه هدایت نمود. هنگامی که این قوم خون خوار شهرهای ایران را یکی پس از دیگری فتح کردند و مردم بی گناه را به قتل رساندند، سلطان "جلال الدین" خوارزم شاه اصفهان را مرکز سپاه خویش قرار داد و با بهره گیری از شرایط خوب دفاعی این شهر و برج و باروی مستحکم و حصار نفوذ ناپذیر آن ضربات مهلکی به سپاهیان مغول وارد ساخت. در این بین به دلیل دشمنی دیرینه دو خاندان "صاعدی" (حنفیان) و "خجندی" (شافعیان) با یک دیگر شهر اصفهان به ویرانی سوق داده شد تا نهایتاً شافعیان با مغولان هم دست گشته و دروازه های شهر را بر آنان گشودند. در هر حال تا اوایل سده ی هفتم (ه.ق) این اقوام چادر نشین، اقصی نقاط ایران از جمله شهر اصفهان را به نیستی و ویرانی کشانیدند ولی تدبیر و درایت برخی از وزرای بزرگ آن زمان نظیر "خواجه نصیرالدین طوسی" و فرهنگ غنی مردمان این سرزمین سبب شد تا برخی از حاکمان مغول دین مبین اسلام را پذیرفته و تا حد امکان خرابی های گذشته ی خود را جبران نمایند. به عنوان مثال در سال "۷٠۳ (ه.ق)" یکی از امرای ایلخانی به نام امیر "اولجایتو" به دین مبین اسلام مشرف شد و قبول مذهب شیعه نمود وی پس از این که لقب "محمد خدابنده" را برای خود برگزید در اغلب نقاط ایران بناهای با شکوهی احداث کرد که نمونه ی بارز آن در محراب زیبا و نفیس مسجد جامع عتیق اصفهان قابل مشاهده است. البته در این دوره آثار دیگری هم چون بقعه پیربکران، مسجد جامع اشترجان، ایوان منارجنبان، مسجد جامع کاج، مسجد جامع دشتی، دو مناره دارالضیافه و مناره باغ قوش خانه در اصفهان ساخته شد که جزء آثار با شکوه این خطه به شمار می آیند. متاسفانه آرامش حاصل از حکومت امرای مسلمان مغول پاینده نبود و چندی بعد به آشوب دوباره ای تبدیل شد. چرا که در اواخر قرن هشتم یعنی سال "۷٨۹ (ه.ق)" اتفاقی به وقوع پیوست که بر اساس آن "امیر تیمور لنگ" بقایای حکام ایلخانی و حکومت مستعجل آل مظفر را بر انداخت و دیگر بار مردم اصفهان را طعمه قتل وغارت نمود. دلیل این امر را اغلب محققین و مورخین شورش و طغیانی می دانند که مردم اصفهان بر ضد امیر تیموری به راه انداختند. در هر حال آغاز قرن نهم (ه.ق) مصادف با حکومت جانشینان تیمور در اصفهان است. حکامی که بر خلاف مؤسس دولت جهانی خویش بسیار با فرهنگ و مطلع بودند و تحت تأثیر وزرا و دولت مردان ایرانی به علوم و فنون آنها آشنا شدند. ایشان همانند دوران گذشته آثار عام المنفعه ی بسیاری در این شهر بر جا گذاشتند که برخی از آنها شامل تالار تیموری، عمارت بیت الشتاء در مسجد جامع عتیق، سردر خانقاه نصرآباد، مسجد جامع ورزنه، مدرسه ی امامیه و مقبره بابا قاسم در اصفهان می باشند. در ادامه گشت روزگار و در اواخر قرن نهم (ه.ق) حکومت تیموریان نیز دچار تغییر و تزلزل گردید و شاه زادگان نالایق و جاه طلب این خاندان متصرفات امیر جهان گشای خویش را به ترکمانان ملوک الطوایفی بخشیدند. به دنبال این اتفاق اصفهان نیز مقر حکومت قراقویونلوها گردید و باز پیرایی عظمت و جلال پیشین آن با ساخت عمارت و بناهای با شکوه آغاز شد. از نمونه آثار این زمان می توان به ساخت بنای امام زاده "درب امام" اصفهان توسط "جهان شاه قراقویونلو" اشاره کرد. پس از ترکمانان قراقویونلو نوبت به آق قویونلوها رسید. این طایفه که رهبری آن را "اوزون حسن" بر عهده داشت پس از تسلط بر اصفهان و قتل "جهان شاه قراقویونلو" در صدد تجدید آبادانی گذشته این شهر بر آمدند و در این راه ضمن تعمیرات و الحاقاتی که در مسجد جامع عتیق انجام دادند آثار دیگری نیز از خود به یادگار گذاشتند که از نمونه های آن می توان به ساخت بقعه شهشهان در تاریخ "۲۲ ربیع الاول ٨۵۲ (ه.ق)"، احداث بنای "خانقاه شیخ ابومسعود رازی" در "٨۹۵ (ه.ق)" و ایجاد سر در زاویه درب کوشک (باب القصر) مورخ به سال "۹٠۲ (ه.ق)" و در دوره حکمرانی "ابوالمظفر رستم بهادرخان آق قویونلو" اشاره کرد. با همه ی این اوصاف یک پارچگی و وحدت گذشته ی ایران تجدید نیافت و تحت تاثیر اثرات مخرب حمله ویران گر ایلخانان مغول و تیموری و هرج و مرج های ناشی از اختلافات قومی راه افول پیمود. این روند تا اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم (ه.ق) ادامه یافت تا این که در این زمان بار دیگر بخت با ایرانیان یار شد و شاه "اسماعیل اول صفوی" که از اعقاب "شیخ صفی الدین اردبیلی" عارف و سالک عصر مغول به شمار می آمد شروان شاهان و آق قویونلوها را شکست داد. وی در سال "۹٠۷ (ه.ق)" شهر تبریز را به پایتختی خویش برگزید و رسماً بر تخت پادشاهی نشست. شاه اسماعیل مذهب شیعه اثنی عشری را به عنوان مذهب رسمی کشور انتخاب کرد و با تکیه بر مذهب تشیع و مقابله و ایستادگی در برابر امپراطوری عثمانی ضمن الحاق بسیاری از شهرهای آسیای صغیر،‌ لرستان و خوزستان به خاک ایران، بار دیگر روح وحدت و یک پارچگی را در کشور دمید. مؤسس سلسله ی صفوی توانست یاس و ناامیدی ناشی از دوران سیاه تسلط مغول و تیموری را از میان بردارد وابنیه ی بسیاری را در اقصی نقاط ایران و اصفهان بر جای گذارد، از آن جمله بنای تاریخی هارون ولایت است که با بقعه و سردر کاشی کاری شده خود از آثار دوره ی سلطنت شاه اسماعیل اول و مورخ به سال "۹١٨ (ه.ق)" می باشد. سرانجام این امیر مقتدر در سال "۹۳٠ (ه.ق)" دار فانی را وداع گفت و "شاه طهماسب" یکی دیگر از حکام خوش نام این خاندان به حکومت رسید. در دوران سلطنت این سلطان صفوی کشور ایران از آسایش و امنیت نسبی برخوردار بود و شهرهای بسیاری هم چون اصفهان، تبریز و اردبیل به شکوفایی و آبادانی رسیدند. پس از مرگ شاه طهماسب جاه طلبی و زیاده خواهی شاه زادگان نالایق صفوی به اوج خود رسید و آشوب ها و جنگ های زیادی به وقوع پیوست ولی در سال های پایانی قرن دهم (ه.ق) و با شروع حکومت شاه "عباس "صفوی باردیگر دوران شکوه اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی کشور آغاز شد. این پادشاه بی همتا پس از نابود ساختن دشمنان خارجی و داخلی و مستحکم نمودن پایه های حکومت خویش، بر آن شد تا اصفهان را به پایتختی برگزیند. از عوامل مهم این انتخاب می توان به مرکزیت اصفهان در کشور، آب و هوایی مناسب این شهر، دوری از سرحدات مرزی و موقعیت مناسب تجاری- اقتصادی آن اشاره کرد. در هر حال پس از نامزدی اصفهان به عنوان پایتخت جمع زیادی از هنرمندان، صنعت گران، معماران، شعرا و دانشمندان به اصفهان دعوت شدند تا در پناه شرایط مطلوب به وجود آمده اصفهان را به عنوان یکی از مراکز بزرگ تجاری - فرهنگی آن روزگار بدل کنند. خوش بختانه این تلاش ها بی ثمر نماند وپس از مدتی اصفهان، نصف جهان گردید و بار دیگر موقعیت خاص و ممتاز گذشته خود را باز یافت. انتقال اهالی جلفای ارمنستان به اصفهان و اسکان مهاجرین ثروتمند خارجی در این خطه از دیگر کارهایی بود که شاه عباس اول صفوی جهت رشد و توسعه این شهر صورت داد. با این کار پای مبلغان مذهبی و نمایندگان تجاری و سفرای کشورهای اروپایی نیز به ایران باز شد که ما حصل آن رونق روز افزون تجارت و فرهنگ در ایران بود. البته در این راه ره نمودها و مشاورهای عالمانه و صادقانه "بهاء الدین محمد عاملی "دانشمند نام دار و برجسته لبنانی که به عنوان عالمی عالی قدر، فیلسوف، مفسر قرآن، فقیه، منجم، معلم، شاعر و مهندس در دنیای آن روز شهرت جهانی داشت بسیار کارساز بود به طوری که وی نهایت تلاش خود را به کار بست تا پایتختی بزرگ با خیابان ها، قصرها، مساجد، مدارس، بازارها، حمام ها و باغها ساخته شود. در دنیای آن روز تفکر شهرسازی "شیخ بهایی" بر پایه ی احداث تعداد زیادی ابنیه بود که در کنار بخش قدیمی شهر قرار می گرفت. بنا براین میدان عتیق و بناهای با شکوه اطراف آن که مهم ترینش را مسجد جامع عصر سلجوقی تشکیل می داد با بازارهای پر رونقی که در قرن پنجم (ه.ق) مورد بازدید ناصر خسرو قرار گرفته بود، از طریق میدان بزرگ و با شکوه "نقش جهان" با کم ترین فاصله به شهر جدید صفوی پیوند می یافت. مرکز جدیدی که با محوریت میدان  وسیع "نقش جهان" و بناهای چهار گانه و بازارهای متعدد اطراف خود، دولت خانه ای را تشکیل داد که تا به امروز استخوان بندی اصلی شهر را حفظ کرده است. البته در بخش نوین جلفا نیز که در آن سوی پل الله وردی خان و گردش گاه چهارباغ واقع بود کلیساهای کوچک و بزرگ و زیبایی ساخته شد که شهر جدید اصفهان را با هویتی تازه به جهانیان معرفی نمود. با این اوصاف شاه "عباس اول" با دیدن ثمره ی تلاش های خویش چشم از جهان فرو بست و "سام میرزا "پسر صفی میرزا که بعدها به نام شاه صفی اول معروف گردید به سلطنت رسید. وی به محض شنیدن خبر مرگ جد بزرگ خویش در حالی که ١۷ سال بیشتر نداشت از سال "١٠۳٨" تا "١٠۵۲ (ه.ق)" بر تخت سلطنت نشست و پس از او هم فرزند ۹ ساله اش "شاه عباس دوم" در پانزدهم ماه صفر "١٠۵۲ (ه.ق)" به حکومت دست یافت. در دوران سلطنت این حاکم صفوی پیشرفت و توسعه ی شهر ادامه یافت و ساخت بناهایی چون پل خواجو، پل جویی، کاخ سعادت آباد و چهل ستون بر وسعت و زیبایی شهر افزود. بسیاری از جهان گردان و سیاحان اروپایی که در آن زمان به اصفهان سفر کرده اند با مقایسه ی رونق و شکوه این شهر با شهرهایی چون پاریس و لندن، آن را بسیار بزرگ تر و آبادتر ذکر نموده و مورد تحسین و تمجید قرار داده اند. البته این روند آبادانی در دوره "شاه سلیمان" با ساخت بناهایی چون کاخ هشت بهشت، باغ بلبل و مدارس و مساجد متعدد و در زمان فرزندش "سلطان حسین" صفوی آخرین پادشاه این سلسله با ساخت آثاری چون کاخ فرح آباد، مدرسه ی چهارباغ، بازارچه بلند (شاهی) و کاروان سرای مادرشاه (هتل عباسی کنونی) به تکامل رسید. متاسفانه سرانجام این نیک بختی ها و نو اندیشی ها به فاجعه ای بزرگ تبدیل شد چنان که بی کفایتی های شاه سلطان حسین در مقابل محمود افغان و طولانی تر شدن محاصره اصفهان در سال "١١۳۴ (ه.ق)" باعث شد تا مهاجمان افغانی به فرماندهی امیر "محمود" بر اصفهان تسلط یابند و به حکومت "۲۳٠" ساله ی صفویان خاتمه دهند. پیروزی این افواج بی رحم وخون خوار چیزی جز خرابی و فقر و قحطی در بر نداشت و اصفهان را که در حدود یک سده پیش در شمار بزرگ ترین شهرهای آن زمان به شمار می آمد به انحطاط و زوال کشاند. در این میان کاخ های با شکوه، خیابان های زیبا،‌ بازارهای بلند و مساجد و مدارس عالی بسیاری تخریب شد و خانه های بی شماری متروک و بی سکنه گردید. با ادامه ی این روند جمعیت پایتخت عصر صفوی رو به افول نهاد و بسیاری از مردم شهر در جنگ و یا بر اثر گرسنگی و قحطی و امراض مسری جان خود را از دست دادند. عوامل فوق به همراه جریمه های سنگینی که به ثروتمندان و نمایندگان تجاری و مردم شهر تحمیل می شد. امنیت اقتصادی شهر را کاهش داد و بسیاری از بازرگانان ارمنی که به تجارت ابریشم و دیگر اقلام مورد نیاز مردم اشتغال داشتند ترک دیار و خانه کرده و به اروپا مهاجرت نمودند. دیری نپایید که مردم زخم خورده و زجر کشیده ی اصفهان که از حکومت متجاوزان افغان به ستوه آمده بودند با کمک اهالی شهر و روستاهای اطراف عَلم مخالفت برافراشتند. این روند باعث شد تا امرای غاصب افغان حصاری دیگر به دور شهر ایجاد نمایند، از طرفی سپاهیان نادر به اصفهان نزدیک شدند و در نبردی که دردشت مورچه خورت در بیستم ربیع الثانی سال "١١۴۲ (ه.ق)" به وقوع پیوست، فتح دیگری نصیب ایرانیان گردید و سه روز بعد نادر به اصفهان وارد شد. "نادر شاه" پس از این پیروزی صلح و ثبات نسبی را برای مردم ایران به ارمغان آورد، ولی با انتقال مرکز سیاسی خویش به مشهد باعث افول بیش از پیش نصف جهان گردید. با آغاز حکومت زندیان و انتخاب شهر شیراز به پایتختی باز هم از ابهت و اعتبار اصفهان کاسته شد. در زمان قاجار و با تاج گذاری آقا محمد خان که در سال "١١۷۳ (ه.ق)" صورت گرفت شرایط مطلوب و ویژگی های منحصر به فرد شهر گنبدهای فیروزه ای از نظر دور داشته شد و شهر تهران مقر حکومت گردید. در آن روزگار که کمتر از یک سده از اشغال اصفهان به دست افاغنه می گذشت تأثیرات منفی این حضور و خاطره وحشتناک اعمال جنون آمیز اواخر حکومت نادر هم چنین جنگ ها و سخت گیری های "آقا محمد خان" قاجار که در شهرهای ایران به خصوص شهر کرمان صورت می گرفت مردم را دچار یاس و سردرگمی کرده بود. در چنین روزگاری اصفهان به پای مردی، صدر اصفهانی وزیر نیک اندیش فتح علی شاه قاجار و حضور شعرایی چون "سروش اصفهانی" و "محمد کاظم واله" بار دیگر به کانون شعرا و ادباء و هنردوستان تبدیل شد. اقدامات این مرد بزرگ که مرهمی بر زخم های گذشته این دیار به شمار می آمد با احداث آثار و ابنیه ی با شکوهی چون خیابان چهارباغ خواجو، حمام و مدرسه صدر، تکیه واله و ده ها اثر دیگر پایان یافت. پس از او در عصر "ناصرالدین شاه" و حکومت فرزندش "مسعود میرزا ظل السلطان" که از سال "١۲۹١" تا "١۳۲۵ (ه.ق)" به طول انجامید، شهر اصفهان بار دیگر راه نزول پیمود و با جمعیتی در حدود ۶٠٠٠٠ نفر بسیار خلوت و کم سکنه گردید. در طی "۳۵" سال حکومت این شاه زاده قجری محلات بزرگ و پر جمعیت حسن آباد، عباس آباد، فلفلچی و به نقاط خالی از سکنه تبدیل شد و اصفهان به مرکز نظامی تبدیل گردید. تخریب ها و بی مهری های "ظل السلطان" و عناد و خصومت او با خاندان صفوی باعث شد تا وی بر بسیاری از آثار این دیار چوب حراج زند و با فروش برخی از آن ها مخارج قشون سلطنتی و حرص و طمع خویش را تامین نماید. علاوه بر این وی با تخریب بسیاری از آثار با شکوه و زیبا هم چون کاخ سعادت آباد، کاخ هفت دست،‌ تالار آئینه خانه و کوشک نمک دان و نیز قطع درختان سر به فلک کشیده چهارباغ عباسی و میدان نقش جهان به کلی چهره شهر را دگرگون ساخت. یکی از سیاحان اروپایی با ابراز تاسف از این اتفاقات می نویسد. متأسفانه ظل السلطان از این خیابان خوش منظر و فرح آور چهارباغ هم چون سایر آثار باستانی چیزی باقی نگذاشته است. جدول های سنگی را پرکرده و حواشی آنها را فروخته و نقاشی های طاق ها و دیوارها را هم محو کرده است. در این رابطه لرد کرزن هم که در اواخر عصر قاجار از اصفهان بازدید نموده از ویرانه های کاخ های سلطنتی و بازارهای بی کالا و برزن های بی خانه و خانه های غیر مسکونی سخن می گوید و بر شکوه از دست رفته شهر افسوس می خورد. پس از این رخ داد ها عدم امنیت و نبود جاذبه های دیدنی از تعداد سیاحان و جهان گردان خارجی کاست و به قول مادام دیولا فوآ جای قصرها و عمارات خالی صفوی را مزارع گرمک و خیار اشغال نمود با اضمحلال سلسله ی قاجار و آغاز عصر پهلوی پیشرفت و ترقی زیادی در حوزه های مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ارتباطی صورت گرفت، لیکن وضع اسفناک و شرایط نا مطلوب بناهای تاریخی باعث شد که کمتر سیاح و گردش گری به بازدید از این آثار ویران شده رغبت نماید، در این زمان بود که مرمت و بازسازی این یادگارهای دیرینه آغاز شد و در همان اوان یعنی سال "١۳٠١ (ه.ش)" شخصیت های فرهنگی و وطن دوست کشور بر آن شدند تا انجمن آثار ملی ایران را ایجاد نماید. تأسیس این انجمن و استقبال افکار عمومی از آن، سبب شد تا در "١۲ آبان" سال "١۳٠۹ (ه.ش)" قانونی به نام "عتیقات" تدوین گردد که بر طبق آن کلیه آثار هنری منقول و غیر منقول تا آغاز دوران زندیه تحت حفاظت و نظارت دولت قرار گیرد پس از این گام اساسی که در راه حفظ ارزش های تاریخی- فرهنگی برداشته شد در سال "١۳۴۲ (ه.ش)" اداره ی باستان شناسی وقت فعالیت خود را آغاز کرد و بناهای متعددی را که در معرض انهدام و نابودی قرار داشتند، تعمیر و بازسازی نمود. از آن جمله می توان به مسجد جامع کاج، مسجد جامع دشتی، مسجد ازیران، مسجد برسیان، مناره گار، مناره زیار، امام زاده هارون ولایت، مسجد علی، مقبره و مدرسه بابا قاسم، امام زاده اسماعیل، امام زاده جعفر، مناره ساربان، مناره چهل دختران، مسجد حکیم، مسجد جامع عباسی، مسجد شیخ لطف الله، مسجد جامع عتیق و ده ها اثر دیگر یاد کرد. این روند پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در حال حاضر نیز با تشکیل سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردش گری ادامه یافت چنان که این سازمان توانست با همکاری ارگان ها و نهادهایی چون شهرداری و استانداری خدمات ارزنده ای در جهت حفظ و نگه داری این آثار ارزشمند صورت دهد.
 


منابع این نوشتار محفوظ است.  

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.